کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم (اجازه نده رهگذرها به زندگیات آسیب بزنند) (i decided to live as me) نوشته کیم سو هیون (soo hyun kim) و به ترجمه فاطمه قربان زاده از نشر یوشیتا منتشر شد.
معرفی کوتاه:
«تصمیم گرفتم خودم باشم»، پرفروشترین کتاب کرهای است دربارهی دوست داشتن خود واقعیتان. این کتاب فهرستی از کارهای ساده و در عین حال ضروری که در بزرگسالی لازم است به آنها عمل کنید برای شما فراهم آورده و به شما میگوید که برای یک زندگی واقعگرایانه و دلچسب بهعنوان «من»، به چه چیزهایی نیاز دارید. با خواندن این کتاب یاد میگیرید تسلیم پاسخهای تجویزی نشوید، تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار نگیرید و اجازه ندهید رهگذران، آسیبی به شما برسانند.
این کتاب در کمال سادگی و صمیمیت، زمانی را برای تأمل به افرادی که حتی زمان فکر کردن به خود واقعیشان را ندارد، به ارمغان میآورد. از سردرگمی نجاتتان داده و روش سالم زندگی کردن را به شما میآموزد تا بتوانید قضاوتهای دیگران را نادیده بگیرید؛ از طرفی عزتنفس شما را نیز تقویت میکند و این امکان را فراهم میآورد تا با وجود هر عیب و نقصی، از زندگی لذت ببرید و خود را بیشتر دوست بدارید.
قسمتی از کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم:
حالا که بزرگ و بالغ شدهام، دنیا جای بیرحمی به نظر میرسد. احساس پوچی سر به فلک کشیده است، مردم مرزهای بیهودهای را نسبت به یکدیگر تعیین میکنند و حتی افراد عادی از تبعیض و نگاههای فخرفروشانه به دیگران در هر فرصتی لذت میبرند. برای کسب درآمد، هر کس باید احساسات خود را زیر پا بگذارد و همیشه نگران امنیت ضعیف در این جامعهی فقیر باشد.
نمیخواستم در این دنیای بیتفاوت و میانه، پست و بیارزش باشم، این را هم نمیخواستم که خود به یک فرد بیتفاوت تبدیل شوم. برای همین، به این فکر کردم که چگونه باید زندگی کنم. سؤالات بسیاری از خودم پرسیدم، در مورد آنچه باید باعث خجالت ما شود، حقارتی که در اعماق وجودمان نهفته است، آنچه که از تبعیض و توهین عایدمان میشود و دلیل اینکه چرا بسیاری از ما مجبوریم با بدبختیها دست و پنجه نرم کنیم.
در همین حال که تلاش میکردم پاسخ سؤالاتم را بیابم، به این نتیجه رسیدم که بدبختی و اضطراب یک فرد، ناشی از یک اثر شیمیایی درونی نیست، بلکه در دل روابط ما با جامعه و اطرافیانمان نهفته است. صرفنظر از اضطرابی که ناشی از امرار معاش است، بیاعتمادی، توهین، روابط انسانی رقابتآمیز و تبعیض در فضا حاکم بوده و با هر نفسی که فرو میدهیم، به درون ما سرایت میکنند. در نتیجه به خاطر مسائل بیاهمیت شرمنده میشویم، با شنیدن توهین احساس حقارت میکنیم و حالت تدافعی به خود میگیریم که مبادا نادیده گرفته شویم.
در بحبوحهی این تنشها، حتی پیش از حل مسائل از پای درمیآییم، زیرا بدون اینکه خطایی مرتکب شده باشیم، خود را سرزنش میکنیم.
میخواستم با استفاده از این کتاب به شما بفهمانم که نیازی به چنین احساس بیهودهای نیست. میخواستم این کتاب پشتوانهای باشد برای شما در زمان بیاعتمادی و تنهاییتان؛ و به شما بگویم که خوب است در هر شرایطی به خودتان افتخار کنید. همچنین قصد داشتم این کتاب را نشانهای قرار داده باشم برای کسی که هنوز در آرزوی یک زندگی انسانگونه است.
برای حفظ انسانیت در این دنیای بیرحم، باید بیشتر به خودمان توجه کنیم و با اطمینان در برابر بیعدالتی، توهین و اضطراب بایستیم. ما باید به وظیفهی خود در قبال خود، اطرافیان و یک جامعهی بهتر عمل کنیم.
برای اینکه مردم عادی به چیزی که ندارند حسادت نکنند، نگاه سرد دیگران را تحمل کنند و همانطور که واقعاً هستند زندگی کنند.
امیدوارم بتوانید کمی بیشتر از این قید و بندها رها شوید.
مبارزهی خوبی برای یکدیگر آرزو کنیم!
خریدار محصول (خریدار محصول)