کتاب باشگاه مشت زنی (به انگلیسی: Fight Club) اثر چاک پالانیک (Chuck Palahniuk) و ترجمه صدیقه اوشنی از نشر یوشیتا منتشر شد.
معرفی کتاب باشگاه مشت زنی:
چاک پالانیک، نویسندۀ اهل واشنگتن، در سال 1962 به دنیا آمد. اولین رمانش را هرگز چاپ نکرد. دومین رمانش با عنوان هیولای نامرئی، بهدلیل خشونت بیشازحد ازسوی ناشران رد شد. سپس رمان سومش، یعنی باشگاه مشتزنی را بهقصد عصبانیکردن ناشرش نوشت که درعینناباوری آن را بدون تغییر چاپ کرد.
باشگاه مشتزنی، رمانی هیجانانگیز، پرکشش و درعینحال، تأملبرانگیز است که به بررسی زوایای تاریک ذهن انسان میپردازد. چاک پالانیک در این کتاب، داستان مردانی را روایت میکند که در منجلاب زندگی دستوپا میزنند و میکوشند از پیچیدگیها و دشواریهای جامعه، به جهانی تاریک و سرشار از خشونت پناه ببرند. انسان در کتاب باشگاه مشتزنی، فردی پوچ و بیهوده و ناامید است. انسان سرگردان معاصر که گیجومنگ میان دنیایی از خشم و ترس و مبارزه دستوپا میزند. تمام شخصیتهای داستان بهنحوی در رساندن مفهومی کلی نقش دارند؛ آن مفهوم، چیزی نیست جز مبارزه که بسیاری از انسانهای معاصر، شبوروز با آن درگیرند. هدف شخصیت اصلی داستان از مبارزه، رهایی از زندگی یکنواخت انسان معاصر و رسیدن به هویتی است که همیشه در پی آن بوده است.
سبک نگارش پالانیک در کتاب باشگاه مشتزنی، تیز و برّنده و بدون صراحت است و ازاینرو با محتوای داستان همخوانی دارد. توانایی نویسنده در بهتصویرکشیدن احساسات و آشفتگی درونی شخصیتها بهقدری قابلتوجه است که باعث میشود مخاطب در هر صفحه از کتاب، خود را چشمدرچشم شخصیتهای داستان ببیند. باشگاه مشتزنی به موضوعاتی ازجمله مردانگی، مصرفگرایی و جستجوی هویت در دنیایی میپردازد که روزبهروز بیمعناتر میشوند. راوی ناشناس در این کتاب، از وجود دنیوی خود سرخورده شده و یک باشگاه مبارزۀ زیرزمینی را بهعنوان محلی برای تخلیۀ خشم و ناامیدیهای خود تأسیس کرده است. اعضای باشگاه مشتزنی با تمام توان و با دست خالی باهم میجنگند و اینگونه عقدههای درونی خود را تخلیه میکنند. این کتاب، خشم و طغیان جامعه علیه نظام سرمایهداری را به تصویر میکشد. آشفتگیهای روانی شخصیت اصلی، به داستان جنبهای روانشناختی میبخشد و دیالوگها درعینسادگی، مفاهیم عمیق فلسفی را بازتاب میدهند.
باشگاه مشتزنی، شاهکاری است که قراردادهای اجتماعی را به چالش میکشد و تاریکترین زوایای وجود انسان را بررسی میکند. هرکس از زاویۀ دید خود میتواند این رمان را بهنحوی متفاوت تفسیر کند. ازاینرو، باشگاه مشتزنی رمانی است که تجربهای منحصربهفرد برای هر مخاطب پدید میآورد و بهشیوهایخاص بر او اثر میگذارد. بدون شک این کتاب میتواند نگرش شما را دربارۀ جامعه و معنای زندگی دگرگون کند.
در ستایش کتاب مشت زنی:
-
«بسیار درخشان و سرگرمکننده.» – دنیای کتاب واشنگتن پست
-
«نمایشی شگفتانگیز… باشگاه مشتزنی یک طنز تاریک، تفکربرانگیز و ناراحتکننده است.» – سیاتل تایمز
-
«رمانی قدرتمند، تاریک و بدیع. این اولین شاهکار بهیادماندنی از نویسندهای برجسته است.» – رابرت استون
-
«باشگاه مشتزنی کتابی جذاب و فوقالعاده است؛ حتی نمیتوانم آن را بهدرستی توصیف کنم.» – تام جونز
-
«افسانهای تلخ و تأثیرگذار… کاملاً واقعی و قدرتمند.» – کاترین دان
-
«جدالی شگفتانگیز و هنرمندانه. باشگاه مشتزنی برای همۀ کسانی که به زبان آمریکایی فکر میکنند و عشق میورزند، مناسب است.» – بری هانا
-
«کتابی وسوسهانگیز… درست مثل شکلاتی که سعی میکنید بهآرامی طعم آن را بچشید و در دنیای هوشمندانه و کابوسوار آن غرق شوید. رمانی رؤیایی از خشونتی زیبا و هیجانی ترسناک!» – اسکات هایم
-
«رمان کاملاً بدیع و نوآورانۀ پالانیک حتی خستهترین خوانندگان را نیز در جای خود میخکوب میکند.» – مجلۀ پابلیشرز ویکلی
-
«رمانی جذاب و مسحورکننده که زیربنای فلسفی و دقیق آن، رمان «غریبه» اثر آلبر کامو و «سقوط» اثر جی. جی. بالارد را در ذهن تداعی میکند.» – دنیس کوپر
-
«اولین رمان قدرتمند و درخشان نویسنده.» – نشریۀ بوکلیست
قسمت هایی از کتاب باشگاه مشت زنی:
- در هیچکجا مثل باشگاه مشتزنی، احساس زندهبودن نمیکنی؛ آنهم وقتی زیر نور لامپ و زیر سنگینی نگاه تماشاچیان، فقط خودت و حریفت را میبینی. در باشگاه مشتزنی، بُرد و باخت اهمیتی ندارد. کسی حرف نمیزند. اینجا فقط جای عمل است. شاید امروز مردی را ببینی که برای اولینبار به باشگاه آمده است و یکمشت پوستواستخوان بیشتر نیست؛ اما شش ماه بعد، مثل فولاد آبدیده میشود. این مرد اطمینان دارد که از پسِ هرکاری برمیآید. باشگاه مشتزنی هم مثل ورزشگاهها، پر از سروصدا و آهوناله است؛ اما مردم برای خوشهیکلشدن به باشگاه مشتزنی نمیآیند. اینجا همه مانند مراسم مذهبی از تهِ دل فریاد میزنند و وقتی یکشنبه بعدازظهر از خواب بیدار میشوند، احساس میکنند نجات یافتهاند.
- کاش میتوانستیم این مردان را در کمپهای آموزشی جمع کنیم و آموزش دهیم.
- تنها کاری که تفنگ انجام میدهد این است که انفجار را در یک جهت، متمرکز کند.
- ما با نسلی از مردان و زنان جوان و قوی روبهرو هستیم که میخواهند جانشان را برای چیزی فدا کنند. تبلیغات رسانهها باعث شده است که این آدمها مدام دنبال اتومبیلها و لباسهایی باشند که به آنها نیاز ندارند. نسلهای متوالیِ این آدمها در شغلهایی کار کردهاند که از آن متنفرند، فقط برای اینکه بتوانند چیزهایی را بخرند که واقعاً به آنها نیاز ندارند.
- در دورۀ نسل ما، جنگ بزرگ یا رکود اقتصادی بزرگی رخ نداده است؛ اما همۀ ما درگیر یک جنگ روحی بزرگ هستیم. ما انقلابی بزرگ علیه فرهنگ داریم. رکودِ بزرگ، درواقع زندگی ماست. ما دچار رکود روحی شدهایم.
- ما باید این مردان و زنان را به بردگی بگیریم و معنای آزادی را به آنها بفهمانیم و با ترساندن آنها، شجاعت را یادشان دهیم.
- ناپلئون همیشه به خود میبالید که توانسته است مردانی را تربیت کند که حاضر بودند جانشان را بهخاطر یک مدال فدا کنند.
- تصور کن زمانی که ما اعتصاب کنیم و همه از کارکردن خودداری کنند، چه اتفاقی میافتد. آنوقت میتوانیم ثروت جهان را دوباره تقسیم کنیم.
- تصور کن در درهها و جنگلهای سرسبز اطراف خرابههای مرکز راکفلر، گوزن شکار میکنی.
درباره نویسنده، چاک پالانیک :
چاک پالانیک رماننویس آمریکایی است که آثار خود را تحت عنوان داستانهای خط قرمزی میخواند. تابهحال آثار سینمایی مختلفی با اقتباس از داستانهای او ساخته شدهاند. از میان بهترین کتابهای چاک پالانیک میتوان به عناوینی چون «باشگاه مشت زنی» و «دفترچه خاطرات» اشاره کرد.
نقد و بررسی وجود ندارد.