کتاب گرگ در لباس میش (شناخت و مقابله با افراد فریب کار و کنترل گر) به انگلیسی ( In Sheep’s Clothing: Understanding and Dealing with Manipulative People ) اثر جرج سایمون (George K. Simon) ترجمه محسن شعبانی انتشارات یوشیتا .
معرفی کتاب گرگ در لباس میش:
امروزه، یکی از مشکلات افراد، نداشتن وقت کافی برای خود و کارهای مهمشان است. اگر هر روز به خودتان بگویید که «سرم شلوغ است و وقت کافی ندارم.»، نمیتوانید کارهای مهمتان را انجام دهید. اگر نگرش و پیشفرضهای زندگیتان را تغییر دهید، اضطرابتان کمتر و تمرکز انرژی، انگیزه و سلامت جسمانی و روانیتان بیشتر میشود. اگر اولویتهای زندگیتان را بررسی و تعیین کنید، درنهایت به میزان اهمیت کارهای مختلفتان پی میبرید و آنها را بهدرستی برنامهریزی و زمانبندی میکنید و روش زندگیتان را تغییر میدهید.
با استفاده از راهکارهای ارائهشده در این کتاب، میتوانید به بهترین شکل ممکن پیشفرضهای زندگیتان (عادتها، رفتارها و روش زندگیتان) را تغییر دهید. بدینترتیب، دیگر به دلیل فناوری و غرقشدن در این دنیای مدرن، حواستان پرت نمیشود و برای کارهای مهم روزانهتان بیشتر وقت میگذارید.
معرفی کامل گرگ در لباس میش:
اگر در اطرافیان خود کسی را دارید که مدام همۀ کارهای شما را چک میکند، از نحوۀ لباسپوشیدن تا حرفزدنتان را کنترل میکند و به ارتباط شما با دیگران حساسیت نشان میدهد، شما با یک شخصیت کنترلگر طرف هستید. انسان ذاتاً خواهان آزادیست و هنگامی که مدام در اختیار و کنترل دیگران باشد، خشمگین یا افسرده میشود.
هر کسی خواهان کنترل زندگی خودش است؛ شخص کنترلگر، علاوهبر زندگی خود، خواهان کنترل زندگی افراد دیگر هم هست. گاهی این کنترلگری آنقدر شدید میشود و جزئیات زندگی دیگران را در بر میگیرد که آثار مخربی بر زندگی افراد میگذارد. اغلب اوقات، خواستهها و نیازهای فرد تحتکنترل کاملاً نادیده گرفته میشود و حتی آن فرد مورد بیاحترامی قرار میگیرد. چه با یک رئیس کنترلگر سروکار داشته باشید و چه شریک عاطفیتان شخصیت کنترلگری داشته باشد، زندگی شما تحتتأثیر او قرار میگیرد؛ بنابراین، مهم است که نشانههای رفتار شخص کنترلگر را بشناسید و بهترین راه مقابله با آن را بیاموزید. بسیاری از افراد بهدلیل اضطراب سعی در کنترل دیگران دارند؛ آنها حس میکنند که اگر مسئول نباشند همهچیز آنطور که باید پیش نمیرود. برای برخی دیگر این احساس اضطراب نیست که سبب کنترل بر دیگران میشود؛ بلکه آنها از نوعی اختلال شخصیتی رنج میبرند؛ در هر صورت، این رفتار به هر دلیلی که باشد باعث ایجاد احساس عصبانیت و حقارت در اطرافیان شخصیت کنترلگر میشود. با شناخت ویژگیها و علائم این افراد، میتوانید درک بهتری از راههای مقابله با آنها را پیدا کنید.
کنترلگرها بهشکلی غیرعادی همواره بهدنبال برعهدهگرفتن نقش اول در میان اطرافیانشاناند و میخواهند مهمترین فرد باشند و به همین خاطر میتوانند شرایط سختی برای دیگران ایجاد کنند. ازآنجاکه افراد کنترلگر بهشکلی غیرعادی همواره بهدنبال برعهدهگرفتن نقش اول در میان اطرافیان بوده و میخواهند مهمترین فرد باشند، میتوانند شرایط سختی را برای دیگران ایجاد کنند.
آنها میخواهند کنترل و نظارت بر همهچیز را در اختیار بگیرند و دربارۀ همهکس و همهچیز تصمیمگیری کنند؛ بااینحال، نحوۀ برخورد با این افراد چندان هم سخت نیست. در این کتاب، با خصوصیات افراد کنترلگر و نحوۀ مواجهه با آنها آشنا خواهید شد. بر اساس تعریف متخصصان سلامت روان، شخصیتهای کنترلگر تمایل بیشازاندازهای به دخالت در امور دیگران و کنترل رویدادها و مسائل زندگی آنها دارند. این افراد علاقۀ وافری به نفوذ بر دیگران دارند؛ بهنحویکه برقراری تعامل با آنها بهشدت سخت است. اینکه انسان تمایل دارد بر زندگی خودش بیشترین میزان کنترل و تسلط را داشته باشد، امری بسیار طبیعیست؛ اما اگر حساسیت و تمایل فرد نسبت به کنترل زندگی خود و دیگران بیشازاندازه باشد، میتواند مشکلساز شود و به وجود شخصیت کنترلگر در فرد شک کرد.
حقیقت آن است که کنترل کامل وقایع زندگی بهدلیل ارتباط بسیاری از آنها با سایر افراد و جامعه، غیرممکن است، زیرا برخی رویدادها در کنش و واکنش با دیگران رخ میدهند؛ بنابراین، هیچکس توان مهار کامل این رویدادها را ندارد؛ بااینوجود، افراد کنترلگر تمایل دارند در رأس همۀ امور بوده و از همهچیز دربارۀ سایرین مطلع باشند. آنها در ارتباط با افراد خانوادهشان نیز کنترلگر بوده و سعی میکنند همۀ مسائل را به سایرین دیکته کنند. این افراد به بهانۀ حمایت و عشق به همسر یا فرزند رفتارهای تنشزای خود را توجیه میکنند؛ درحالیکه رفتار آنها به ناپایدارشدن روابط زناشویی میانجامد. یکی از بارزترین ویژگیهای افراد کنترلگر، داشتن یک ویژگی برجسته و شاخص است که دیگران را جذب میکند؛ برای مثال، بسیاری از آنها شخصیت شوخطبع و بامزهای دارند و بهخاطر وجود همین جذبه، دیگران میل نهفتۀ آنها را به کنترلگری درک نمیکنند. جالب آنکه فرد کنترلگر نیز از این ویژگی شخصیتی خودش آگاه نبوده و آن را امری طبیعی میداند.
افراد کنترلگر دارای صفات مشخص و مشترکی هستند؛ آنها بهشدت نیاز دارند که برای امور روزانۀ خود قوانینی را وضع کنند؛ همچنین رفتاری تهاجمی و پرخاشگرانه دارند؛ بهنحوی که با کوچکترین اشتباه دیگران منفجر میشوند. افراد کنترلگر رفتاری متکبرانه دارند تا همهچیز بر اساس روش آنها پیش برود. انتظار دارند همه از راهنماییها یا خواستههایشان تبعیت کنند. سعی در تغییر برنامههای شخصی افراد، بهویژه همسر و فرزندانشان دارند. آنها بهراحتی اهداف کنترلگرانهشان را مخفی کرده و رفتار خود را بهگونهای تنظیم میکنند که سایرین بهسوی آنها جلب شوند. این افراد زیر نقاب عشق و محافظت از دیگران، رفتار کنترلگرایانه خود را مخفی میکنند. خودمحوری و خودخواهی در کنار عدمصداقت در روابط و موفقیت در پنهانکردن شخصیت رفتاری، ویژگی بارز کنترلگرهاست. این دسته از افراد مشخصات رفتاری دیگری نیز دارند که از جملۀ آنها میتوان به عدمپذیرش مسئولیت رفتارهایشان و مقصردانستن دیگران، عدمتحمل شنیدن پاسخ منفی، تخریب روابط افراد، عصبانیت بیمورد و بروز رفتارهای توهینآمیز، ایجاد احساس گناه و عذابوجدان در دیگران، خدشهدارکردن اعتمادبهنفس دیگران با تحقیر و تمسخر آنها، عدمقدردانی از کارهای مثبت دیگران و حسود و دمدمیمزاجبودن اشاره کرد.
اگر با یک فرد کنترلگر سروکار دارید، ابتدا این موضوع را بررسی کنید که آیا ارتباط عاطفی یا کاری با این فرد باعث سلب اختیار، کاهش اعتمادبهنفس و بروز مداوم حس نگرانی در شما شده است یا خیر؟ اگر پاسخ این سؤال، مثبت است، یعنی در دام ارتباط با چنین فردی افتادهاید و لازم است برای بازیابی توان و روحیۀ مثبتتان و همچنین کنترل رفتارهای او، از تاکتیکهای مطرحشده در این کتاب استفاده کنید. از چهارچوب و حدومرزهایتان دفاع کنید و آگاه باشید که این افراد معمولاً سراغ کسانی میروند که از کمبود اعتمادبهنفس یا ذهنیت قربانیبودن رنج میبرند.
ازاینرو، برای مقابله با شخصیتهای کنترلگر، حفظ و دفاع از حریم شخصی و خطوط قرمز و مشخصکردن حدوحدود آنها، لازم و ضروریست. اغلب افراد کنترلگر بهسراغ کسانی میروند که ذهنیت قربانی و کمبود اعتمادبهنفس دارند؛ چراکه این افراد در تعیین حدومرز روابطتشان با دیگران مشکل دارند. نظر خود را قاطعانه بیان کنید و بهدنبال اثبات آن نباشید، زیرا مشاجره و جدال با این افراد بیفایده است. آنها معمولا اعصاب شما را نشانه میگیرند؛ بنابراین، بهجای عصبانیت، آرامشتان را حفظ کنید و فراموش نکنید که این افراد در زمان عصبانیت شما، بهتر میتوانند کنترل همهچیز را در دست بگیرند. اگر رفتارهای فرد کنترلگر بر شغل یا روابط عاطفی شما تأثیری منفی گذاشته است، حتماً از یک مشاور کمک بگیرید؛ اما اگر به این نتیجه رسیدید که تلاشهایتان برای بهبود شرایط، بیفایده است و او همچنان به رفتارهای اشتباهش ادامه میدهد، بهترین کار این است که با او قطعرابطه کنید.
در کتاب حاضر با عنوان گرگ در لباس میش با انواع تیپهای شخصیتی افراد کنترلگر و پرخاشگر آشنا خواهیم شد و راههای تشخیص این دسته از افراد و همچنین شیوههای مقابله با آنها را خواهیم آموخت.
قسمت هایی از کتاب گرگ در لباس میش:
- کسی که توانسته است قدرت بیشازاندازهای به دست آورد و بر اساس شواهد موجود فکر میکند که شکستناپذیر است، بهراحتی دچار عزتنفس کاذب میشود. این امر بهویژه در مورد آماندا صدق میکند و در تلاش او به کسب قدرت بیشتر در خانه و مدرسه کاملاً مشهود است.
- متأسفانه، اغلب والدین بهجای تحسین پشتکار فرزندانشان، موهبتهای خدادادیشان را که هیچ تلاشی در کسب آنها نداشتهاند، مورد تحسین قرار میدهند. «پشتکار» تنها چیزیست که سزاوار تحسین و ستایش است و قدردانی از آن، برای شکلگیری احترامبهنفس سالم ضروریست؛
- وقتی کسی شما را از نظر عاطفی تحتتأثیر قرار میدهد، درست تصمیمگرفتن کمی سخت میشود؛ بنابراین، احتمال پیبردن به ماهیت واقعی ترفندهای شخص مورد نظر نیز ضعیف میشود.
- در یک جامعۀ متمدن، افراد مبتلا به اختلال شخصیت، بیشتر از روانرنجورها مشکلساز هستند. روانرنجورها عمدتاً برای خودشان مشکل میآفرینند، زیرا به ترسهای بیشازحد و بیدلیلشان اجازه میدهند تا جلوی موفقیتشان را بگیرد.
درباره نویسنده، جرج سایمون:
جورج کی سیمون، جونیور، دکترا. یک متخصص برجسته در مورد دستکاری کنندگان و افرادی است که با اختلالات شخصیتی تشخیص داده شده اند. دکتر سایمون نه تنها یک روانشناس است، بلکه یک سخنران عمومی، مشاور، مربی حرفه ای و آهنگساز است که در برنامه های تلویزیونی و رادیویی ملی متعددی ظاهر شده است.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمۀ مترجم
پیشگفتار
در ستایش کتاب
بخش یک: نحوۀ شناخت افراد عوامفریب
مقدمه: ماهیت پرخاشگری و تهاجم پنهان: شخصیتشناسی افراد عوامفریب
فصل اول: شخصیت های پرخاشگر و پرخاشگر نهفته
فصل دوم: مصمم به دستیابی به پیروزی
فصل سوم: تلاش افسارگسیخته برای دستیابی به قدرت
فصل چهارم: تمایل به حیلهگری و عوامفریبی
فصل پنجم: مبارزۀ کثیف
فصل ششم: عدمبرخورداری از وجدان کافی
فصل هفتم: روابط عوامفریبانۀ مبتنی بر سوءاستفاده
فصل هشتم: کودک عوامفریب
بخش دو: برخورد مؤثر با افراد عوامفریب و پرخاشگران نهفته
فصل نهم: تشخیص تاکتیکهای عوامفریبی و سلطهجویی
فصل دهم: بازتعریف شرایط رابطه
کلام آخر: پرخاشگری کنترلنشده در یک جامعۀ سهلانگار
خریدار محصول (خریدار محصول)