کتاب داستانهای شاهنامه (تصویری) اثر ابوالقاسم فردوسی، بازنویسی دکتر محسن دلیر و محمد جواد گلشنی، تصویرگری احسان سلیمانی و محمد باران دوست چاپ شده توسط انتشارات کودکیار (واحد کودک و نوجوان نشر یوشیتا)
معرفی کتاب داستانهای شاهنامه:
کتاب داستان های شاهنامه انتشارات کودکیار (واحد کودک و نوجوان نشر یوشیتا) گلچینی از بهترین و معروف ترین داستان های شاهنامه فردوسی بزرگ است که توسط محسن دلیر و محمدجواد گلشنی به نثر روان درآمده که مناسب کودکان و نوجوانان است. همچنین این اثر با تصاویر بسیار جذاب که توسط آقایان احسان سلیمانی و محمد باران دوست تصویرگری شده است، سبب شده هیجان و لذت خواندن آن چندین برابر شود.

چاپ این کتاب بصورت تمام رنگی است و کاغذ مورد آن از نوع مرغوب 80 گرم می باشد.
مقدمه دکتر دلیر:
شاهنامـۀ فردوسـی، ماندگـارتـرین و تأثیر گـذارتـرین اثر داستانـی در ادبیاتفارسی است که هزاران سال همچون نگینی بر فرهنگ ایران درخشیده و با گذشت این مدت زمان طولانی، هنوز طراوت و زیبایی خود را از دست نداده است. اندوهبار این است که گذر روزگار و تغییرات پدیدآمده در زبان، نسل نو را از این گنجینۀ گرانبها دور و ایشان را از این خوراک فکری پرسود محروم ساخته است. این قلم با کولهبار بیش از سه دهه فعالیت در عرصۀ فرهنگ، آموزش، پرورش و نوشتن برای نسل معاصر، تلاش کرده است تا با بازنویسی برخی از داستانهای شاهنامه به گویش معاصر فارسی، طعم شیرین این داستانها را به فرزندان ایران زمین بچشاند. به این امید که قدمی هر چند کوچک در راه شناختن فرهنگ پربار ایرانیان برداشته و بخشی از تکلیف خود را در این راه ادا کرده باشد.

قسمتهایی از کتاب:
رستم با شنیدن صحبتهای سهراب، در جا خشکش زد و خنجر از دستش افتاد. احساس میکرد تمام دنیا دور سرش میچرخد و سرش گیج میرود.
چو بشنید رستم سرش خیره گشت جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
با نگرانی از سهراب پرسید: «آیا نشانی از رستم داری که ثابت کند پدر توست؟»
پرسید زان پس که آمد به هوش بدو گفت با ناله و با خـــــــــــروش
که اکنون چه داری ز رستم نشان که کم باد نامش ز گــــردنکشان
سهراب با زحمت و بریده بریده پاسخ داد: «اگر تو رستم هستی، بدان که پسرت را کشتهای! من از اول نسبت به تو احساس علاقه و محبت داشتم و چندین بار تلاش کردم که خودم را معرفی کنم، ولی سرنوشت اینطور بود که به دست تو کشته شوم. اگر مدرک میخواهی، آستین مرا بشکاف و در بازوی من نشان فرزندی مرا پیدا خواهی کرد.»
کنون بند بگشــــــــای از جوشــــنم برهـــــنه نگه کــــــن تن روشـــــــــــنم
رستم با نوکِ تیز خنجرش، آستین سهراب را پاره کرد و به محض اینکه چشمش به آن بازوبند و مهرهای افتاد که به همسرش داده بود، محکم بر سرش کوبید و سر سهراب را در بغل گرفت و شروع به گریه و زاری کرد.
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید همه جامه بر خویشـــــــتن بردرید
همی گفت کای کشته بر دست من دلیر و ســــــــتوده به هر انجـــــــمن
همی ریخت خون و همی کند موی سرش پر ز خاک و پر از آب روی
سرداران ایران که احساس کردند وضع رستم غیر عادی است و هر دو پهلوان روی زمین افتادهاند، نزدیک رفتند و متوجه ماجرا شدند.
ز لشــــــکر بیامد هشیوار بیســـت که تا اندر آوردگه کار چیســــــــت
رستم یکی از سرداران را پیش کیکاووس فرستاد تا نوشدارو را که درمان هر دردی است، بگیرد و برای سهراب بیاورد، ولی کیکاووس از دادن نوشدارو خودداری کرد. رستم خودش به اردوگاه رفت و نوشدارو را به دست آورد؛ اما زمانی که بالای سر سهراب رسید، دیر شده بود و سهراب مرده بود و دیگر کاری از دستش برنمیآمد. هر دو لشکر، بعد از فهمیدن داستان سهراب و رستم غمگین شدند و کار به صلح کشید و خاندان رستم و مردم ایران، مدتها عزادار و غمگین مرگ آن جوان، سهراب پهلوان بودند.

ویژگی های اصلی کتاب داستانهای شاهنامه:
- چاپ تمام رنگی
- کاغذ ضخیم و با کیفیت
- چاپ و صحافی با کیفیت
- تصویرگری جذاب داستان ها
- نثر روان
فهرست مطالب کتاب:
- مقدمه
- داستان کیومرث
- داستان ضحاک
- داستان آبتین
- داستان کاوۀ آهنگــر
- فـرزندان فریدون
- داستان سام و زال
- نبرد رستم با ببر بیان
- شروع هفت خوان
- خوان اول
- خوان دوم
- خوان سوم
- خوان چهارم
- خوان پنجم
- خوان ششم
- خوان هفتم
- سفـــر رستم به سمنگان
- نبرد سهراب و هجیر
- نبرد سهراب و گردآفرید
- نبرد رســتم و سهراب
- داستان سیاوش
- داستان کیخسرو
نقد و بررسی وجود ندارد.