یوشیتا | فروشگاه اینترنتی کتاب یوشیتا
کتاب 48 قانون قدرت (The 48 Laws of Power) نسخه کامل اثر رابرت گرین و به ترجمه محسن شعبانی از نشر یوشیتا منتشر شد.
معرفی کوتاه کتاب 48 قانون قدرت:
کتاب ۴۸ قانون قدرت، یکی از کتاب‌هایی است که در زمینۀ موفقیت و خودسازی به قلم رابرت گرین نوشته شده است و بیشترِ افراد موفق و ثروتمند (قدرتمند) چندین مرتبه این کتاب را مطالعه کرده‌اند. این کتاب در مدت کوتاهی پس از انتشار، جزو پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و آمازون شد. رابرت گرین این اثر خود را در سال ۱۹۹۸ منتشر نمود. گرین به دلیل کتاب‌هایی که درمورد قدرت و استراتژی و وسوسه نوشته است، در جهان شناخته می‌شود.
معرفی کامل کتاب 48 قانون قدرت :
بیشتر افراد موفق و ثروت ساز و به دنبال قدرت کتاب می خوانند. این افراد هر کتابی را نمیخوانند فقط کتاب هایی را می خوانند که در سطح بین المللی معروف هستند و افراد موفق زیادی آن کتاب ها را خوانده اند. یکی از کتاب هایی که هر فرد موفق و به دنبال قدرت آن را حتما چندین چند بار خوانده است کتاب 48 قانون قدرت اثر رابرت گرین می باشد. این کتاب مدت کوتاهی بعد از انتشار جزو پرفروش ترین کتاب ها در عرصه ی بین المللی شد. این کتاب را رابرت گرین در سال 1998 منتشر نمود.
رابرت گرین در این کتاب به شما چگونه در تمامی عرصه های زندگی قدرتمند باشید را آموزش می دهد. او حدود 20 سال در مورد قدرتمند بودن تحقیقات فراوانی انجام داد تا در آخر تمامی نتایجی که به دست آورده بود را در چندین کتاب منتشر نمود. او در تمامی این سال ها به دنبال جواب این سوال بود که چرا برخی از افراد در تاریخ به قدرت فراوانی می رسند. رابرت گرین در کتاب 48 قانون خود در مورد چهره های قدرتمندی که در تاریخ وجود دارد مانند: ملکه الیزابت اول – سان تزو – هنری کسینجر و … صحبت کرده است. هر فصل از این 48 فصل در مورد یک قانون و چهره ی مشهور جهانی صحبت می نماید.
برای همه‌ی انسان‌ها دستیابی به قدرت با احساس لذت‌بخشی همراه است. هیچ‌کس نمی‌خواهد به عنوان فردی ضعیف و ناتوان در جامعه زندگی کند؛ از سوی دیگر، دستیابی به قدرت برای همگان، امر ساده‌ای نیست و بعضی‌ها برای کسب قدرت، راه‌های نادرستی را انتخاب می‌کنند که از آنها چهره‌ی خشن و نامطلوبی به تصویر می‌کشد.
در طول تاریخ زندگی بشر، همیشه افرادی بوده‌اند که دوروبر پادشاهان، امپراتورها، رهبران و ملکه‌ها به‌دنبال کسب قدرت بودند. آنها برای این تکاپو مجبور بودند به اربابان خود خدمت کنند؛ ولی در این وادی بسیاری از آنها مورد غضب اطرافیان قرارگرفته، خطرات شدیدی را متحمل می‌شدند که بعضاً به از دست دادن جانشان منتهی می‌شد؛ ازاین‌رو، آنها برای دستیابی به قدرت مجبور بودند پنهانی به کوشش خود ادامه دهند. در بازی قدرت، حتی افراد بسیار ماهر نیز مجبورند خود را در برابر حسادت زیردستان‌شان محافظت نمایند؛ چون هر لحظه بیم آن می‌رود که او را از صحنه خارج کنند.
در طول تاریخ، افراد موفق دریافته‌اند که همه‌ی برنامه‌های خود را در امر کسب قدرت به‌طور غیرمستقیم اجرا کنند و اگر بخواهند سایر حریفان خود را از صحنه کنار بزنند، باید به گفتۀ ناپلئون: «دستان آهنین خود را در دستکش‌های مخملی نهاده، شیرین‌ترین لبخندها را بر لب داشته باشند.» آنها با اغواگری، فریبندگی و روش‌های پنهانی، همیشه در چند مسیر به پیش می‌تاختند. زندگی در صحنه‌های پرمخاطرۀ قدرت فقط یک بازی پایان‌ناپذیر است که به تفکر تاکتیکی و حوصلۀ بسیار نیاز دارد.
امروزه هر قدمی را که برای کسب قدرت برمی‌داریم، بایست رنگ و بوی تمدن، آزادی‌خواهی، عدالت، جامعه‌پسند و جوانمردانه داشته باشد. اگر در این بازی جسورانه طوری عمل کنیم که در نظر رقبا کاری ساختگی جلوه نماید، خیلی سریع توسط آنها از صحنه خارج خواهیم شد و دورۀ اقتدارمان خیلی زود به سر خواهد رسید.
در صحنۀ قدرت، افراد موفق کسانی هستند که با القای باورهایی به دیگران، آنها را همسو با اهداف خودشان به حرکت وادارند. شما می‌توانید دیگران را بدون آنکه متوجه شوند به خودتان وابسته کنید و این یکی از رموز موفقیت شما در دنیای کنونی خواهد بود. بسیاری از مردم اظهار می‌کنند جست‌وجوی راه‌هایی برای قدرت، از تفکرات شیطانی، قدیمی و غیرمتمدن است؛ اما اگر با دقت بیشتری به اعمالشان در جامعه توجه کنید، درمی‌یابید که خود آنها از ماهرترین افراد برای کسب قدرت در جامعه‌ی شما به شمار می‌آیند و هم اکنون نیز افراد قدرتمندی هستند.
برای آموختن بازی قدرت، باید با دید خاصی به جهان اطراف خود بنگرید؛ قبل از همه باید احساسات خود را کنترل کنید. پاسخ احساسی به شرایط موجود، همچون سدی است که مانع دستیابی ما به قدرت می‌شود. این حرکت اشتباه، تاوان بسیار سنگینی دارد که خیلی بیشتر از لذت روحی آن است. احساسات سبب تیرگی شعورتان می‌شوند و اگر نتوانید شرایط اطراف خود را به وضوح ببینید، نمی‌توانید خود را در برابر آنها آماده نموده، آنها را تحت کنترل خود درآورید.
عصبانیت، مخرب‌ترین پاسخ روحی است؛ زیرا ازجمله احساساتی است که بیشتر از احساسات دیگر چشمتان را به روی وقایع مهم زندگی‌تان می‌بندد. اگر عصبانی باشید نمی‌توانید شرایط اطراف را تحت کنترل خود درآورید و دیگر اینکه بهانه‌ای در دست حریف خواهید داد.
هر چه افق دید شما وسیع‌تر باشد، قدم‌های مفیدتری برخواهید داشت و به قدرت بیشتری دست خواهید یافت. در نگاه خود به گذشته، لازم نیست که از تلخی و ناکامی‌های خودتان یاد کنید؛ زیرا این کار اثر منفی در کار شما خواهد داشت. فراموشی، موهبتی است که می‌توانید بموقع از آن بهره‌مند شوید و این ناکامی‌ها و تلخی‌ها را به فراموشی بسپارید. باید بدانیم هدف اصلی از یادآوری گذشته، صرفاً آموزش است. ما برای این به تاریخ مراجعه می‌کنیم که از گذشتگان خود عبرت بگیریم. در بسیاری از وقایع تاریخی، درس‌های باارزشی نهفته است.
توضیحاتی در مورد نویسنده کتاب، رابرت گرین:
رابرت گرین سال 1959 در آمریکا زاده شد. او نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز و متخصص بین‌المللی در زمینه‌ی استراتژی‌های قدرت است. رابرت گرین فارغ‌التحصیل رشته‌ی مطالعات کلاسیک از دانشگاه کالیفرنیا و دانشگاه ویسکانسین است. رابرت گرین نویسنده ای آمریکایی می باشد که به دلیل کتاب هایی که در مورد قدرت و اغواگری و استراتژی نوشته مشهور است. او در مجموعه کاری خود 6 کتاب پر فروش بین المللی دارد. کتاب های او : 48 قانون قدرت – 23 استراتژی جنگ – قانون 50 – تسلط و قوانین طبیعت انسانی می باشد. کتاب 48 قانون قدرت با ترجمه‌ی محسن شعبانی توسط انتشارات یوشیتا منتشر شده است.
قسمت هایی از کتاب:
هیچ‌کس دوست ندارد از دیگری احمق‌تر به نظر برسد؛ بنابراین، باید کاری کنید که طرف مقابلتان حس کند از شما باهوش‌تر است. وقتی او از این بابت خیالش راحت شد و از این موضوع متقاعد گشت، هرگز به انگیزه‌های پنهانی که در سر می‌پرورانید مشکوک نمی‌شود.
در درخواست کمک از بالادستی‌های خود زیاده‌روی نکنید. هیچ چیز بیشتر از رد کردن خواستۀ زیردست، مافوق را آزار نمی‌دهد. چنین کاری حس گناه و کینه را در او برمی‌انگیزاند. از کارفرمای خود به‌ندرت تقاضای کمک کنید. باید بدانید چه‌زمانی تقاضای کمک خود را مطرح و چه‌زمانی آن را متوقف کنید. بهتر است به جای اینکه به‌طور مستقیم درخواستتان را مطرح کنید، کاری کنید مافوقتان شخصاً آن را با میل خودش به شما عطا کند. مهم‌تر از همه اینکه از طرف شخص دیگری، به‌ویژه همکارانتان درخواستی را مطرح نکنید.
ماه، دست‌نیافتنی است؛ مدام تغییر شکل می‌دهد؛ ناپدید و دوباره ظاهر می‌شود. ما به آن نگاه می‌کنیم، تصور می‌کنیم، شگفت‌زده می‌شویم و از عظمتش انگشت به دهان می‌مانیم؛ زیرا ماه برایمان ناشناخته است؛ بنابراین، شما نیز برای به‌کارگیری تخیل دیگران، موضوعات را در ابهام مطرح کنید و وعدۀ ماه را به آنها بدهید.
خشم و احساسات از نظر استراتژیک، نتیجۀ معکوسی دارند. شما باید همیشه آرام و خونسرد باشید؛ اما اگر بتوانید در عین آرامش دشمنان خود را عصبانی کنید، به یک مزیت مسلم دست خواهید یافت. تعادل دشمنانتان را بر هم بزنید؛ نقاط ضعفشان را شناسایی کنید و با مانور دادن روی آنها کنترلشان را در دست بگیرید.
فهرست مطالب کتاب:
- پیشگفتار
- قانون اول: هرگز تلاش نکنید از رئیستان پیشی بگیرید.
- قانون دوم: هرگز بیش‌ازحد به دوستانتان اعتماد نکنید و یاد بگیرید که چگونه از دشمنانتان استفاده کنید.
- قانون سوم: نیّت خود را پنهان کنید.
- قانون چهارم: از پرحرفی اجتناب و گزیده‌گویی را پیشه کنید.
- قانون پنجم: شهرت بر اعتبار و موفقیت شما می‌افزاید؛ سعی کنید به هر طریق بر شهرت و اعتبار خود بیفزایید.
- قانون ششم: هر طور می‌توانید توجه دیگران را به خودتان جلب کنید.
- قانون هفتم: از دیگران برای پیشبرد اهدافتان استفاده کنید.
- قانون هشتم: دیگران را به سمت خودتان جذب و در صورت لزوم، از طعمه استفاده کنید.
- قانون نهم: برای دستیابی به موفقیت و پیروزی، به‌جای مشاجره، عمل کنید.
- قانون دهم: از افراد بداقبال و آن‌هایی که نفوس بد می‌زنند، دوری کنید.
- قانون یازدهم: دیگران را به خود وابسته کنید.
- قانون دوازدهم: با استفاده از صداقت و سخاوت گزینشی، قربانی خود را خلع سلاح کنید.
- قانون سیزدهم: هنگام درخواست کمک از طرف مقابل، هرگز از او قدردانی نکنید و روی منافعی که نصیب او می‌شود، تأکید کنید.
- قانون چهاردهم: وانمود کنید دوست او هستید؛ اما همانند یک جاسوس عمل کنید.
- قانون پانزدهم: دشمن خود را درهم بشکنید.
- قانون شانزدهم: از غیبت خود برای افزایش احترام و شرافت استفاده کنید.
- قانون هفدهم: دیگران را در وحشت و ترس نگه دارید و یک فضایی غیرقابل پیش‌بینی ایجاد کنید.
- قانون هجدهم: برای محافظت از خود، نیازی به ساختن دژ نیست. انزوا خطرناک است.
- قانون نوزدهم: بدانید با چه کسی سروکار دارید تا به‌اشتباه با دیگری درگیر نشوید.
- قانون بیستم: به هیچ‌کس متعهد نباشید.
- قانون بیستویکم: برای فریب دادن افراد احمق، همانند خودشان رفتار کنید.
- قانون بیستودوم: از ترفند تسلیم استفاده کنید و ضعف را به قدرت بدل نمایید.
- قانون بیستوسوم: همه‌ی توان خود را به کار بگیرید.
- قانون بیستوچهارم: مانند افراد رده‌بالا رفتار کنید.
- قانون بیستوپنجم: خودت را از نو بساز.
- قانون بیستوششم: دست‌هایتان را آلوده نکنید.
- قانون بیستوهفتم: از نقطه‌ضعف دیگران علیه خودشان استفاده کنید.
- قانون بیستوهشتم: با جسارت وارد عمل شوید.
- قانون بیستونهم: مسیر را تا انتها برنامه‌ریزی کنید.
- قانون سیام: دستاوردها و موفقیت‌هایتان را ساده و آسان جلوه دهید.
- قانون سیویکم: گزینه‌ها را تحت کنترل خود درآورید و دیگران را وادار کنید همسو با شما حرکت کنند.
- قانون سیودوم: تخیلات دیگران را به بازی بگیرید.
- قانون سیوسوم: نقطه‌ی ضعف دیگران را شناسایی کنید.
- قانون سیوچهارم: مانند یک پادشاه رفتار کنید تا مانند یک پادشاه با شما رفتار شود.
- قانون سیوپنجم: هنر مدیریت زمان را بیاموزید.
- قانون سیوششم: چیزهایی را که نمی‌توانید داشته باشید حقیر شمارید؛ نادیده گرفتن، بهترین انتقام است.
- قانون سیوهفتم: دلایل قانع‌کننده بیاورید.
- قانون سیوهشتم: هر طور که دوست دارید فکر کنید؛ اما مانند دیگران رفتار کنید.
- قانون سیونهم: از آب گل‌آلود ماهی بگیرید.
- قانون چهلم: پنیر مجانی فقط در تله‌موش پیدا می‌شود.
- قانون چهلویکم: مسیر جدیدی را کشف کنید.
- قانون چهلودوم: برای پراکنده کردن گوسفندان باید چوپان را بترسانید.
- قانون چهلوسوم: به قلب و ذهن دیگران نفوذ کنید.
- قانون چهلوچهارم: با کمک آینه، طرف مقابل را خلع سلاح و خشمگین کنید.
- قانون چهلوپنجم: درباره‌ی نیاز به تغییر حرف بزنید؛ اما یک‌باره تغییر اساسی ایجاد نکنید.
- قانون چهلوششم: هرگز خیلی کامل به نظر نرسید.
- قانون چهلوهفتم: از مسیری که مشخص کرده‌اید، منحرف نشوید و یاد بگیرید چه زمانی توقف کنید.
- قانون چهلوهشتم: به هیچ شکل و فرم خاصی محدود نشوید.
امیر محمد سلطانی (خریدار محصول)
کیفیت محصول عالی
محمد
سلام این کتاب جلد سخت هستش ؟
حامد (مدیر سایت)
سلام و وقت بخیر
بله جلد سخت هست این نسخه
نسخه فشرده و جلد شومیز هم موجود داریم.
خریدار محصول (خریدار محصول)
خریدار محصول (خریدار محصول)
فقط دارم نت برداری میکنم ، فهمیدم مشکلم توی محل کارم چی بود که منجر به اختلاف با مدیرم شد